در مسیر آسمان



کودک من وقتی تازه راه رفتن می آموزد پشت سرش حرکت میکنم. از دور مراقب حرکت او با پاهای کوچکش هستم. اجازه می دهم خودش راه برود و جهان اطرافش را کشف کند. حتی ممکن است گاهی به زمین بیفتد اما هیچگاه خود را میان او و زمین حائل نمی کنم. کودک من وقتی می خواهد از پله ها بالا برود پشت سرش می ایستم و او را به سمت هدفش هدایت میکنم. دستش را نمی گیرم و میگذارم خودش پله ها را یکی یکی پشت سر بگذارد. من دوست دارم کودکم خودش توانایی راه رفتن را به دست بیاورد.

به همین دلیل است که کودکم تازه ها را در زندگیش کشف می کند. نمیخواهم "یاد بگیرد" که باید چگونه راه برود. نمیخواهم یاد بگیرد که پاهایش را چطور بر روی پله ها بلند کند و قامتش را به سمت بالا بکشد. میخواهم خودش اینها را کشف کند.

پس چرا وقتی در کلاس هستم بین دانش آموز و هدف آموزشی قرار بگیرم؟ دانش آموز باید خودش راه را کشف کند . هدف من باید فراتر از" یاد دادن " محض به دانش آموز باشد. من باید پشت سر دانش آموز خود راه بروم و او را زیر نظر بگیرم. این به آن معنا نیست که برایم فرقی نمی کند کدام جهت را پیش رو بگیرد. من باید او را هدایت کنم. روش اکتشافی هدایت شده به دانش آموز لذت یادگیری را می چشاند. سپس فرصت هایی فراهم آورده می شود تا بتواند هدف را کشف کند نه اینکه " یاد بگیرد". فراموشی بعد از یاد گرفتن ممکن است اتفاق بیفتد اما آنچه توسط خود دانش آموز کشف میشود تثبیت ذهنی فراموش نشدنیست.

امروزه در کلاس های علوم دانش آموزان هر چه به سالهای بالاتر می روند ، در پرسیدن سوال در کلاس درس دلسردتر می شوند و با گذشن زمان، کمتر سوال می کنند و بیشتر انتظار می رود که گوش کنند. در حالی که در کلاس های اکتشافی، دانش آموزان با کاوش و بحث در کلاس نقش فعالی دارند. خلق چنین محیطی زمان بر، اما بسیار سودمند است.(1)

گاهی در کلاس های درس اطلاعات مانند غذا قاشق قاشق در دهان دانش آموزر ریخته میشود. از او میخواهیم کلمات و جملات را عینا در دفتر خودش کپی کند. کاملا خوش خط بنویسد و در انتقال مفاهیم باید مانند ضبط صوت عمل کند. با این کار لذت یادگیری را از کودک میگیریم و باعث میشویم هیچگاه نتواند برای رسیدن به هدف تلاش کند.

دانش آموزان ما ، پروانه هایی هستند که برای خارج شدن از پیله نیازی به کمک بی جای ما ندارند. چه بسا با ناخنک زدن به این پیله های ظریف، قدرت پرواز را برای همیشه از آنها بگیریم و پروانه ای تربیت کنیم که بالهایش به محض باز شدن می لرزد و بر زمین می افتد 



1:کولایی نژاد( 1392 ) اثر بخشی روش اکتشافی هدایت شده در درس ریاضی بر خلاقیت دانش آموزان دختر سوم ابتدایی.فصلنامه پژوهشی ابتکار و خلاقیت در علوم انسانی

 


س پژوهی روشی نوین برای توسعه حرفه ای معلمان و تقویت یادیگری دانش آموزان از طریق پژوهش گروهی در کلاس درس است. معلمان یک تدریس را با کمک یکدیگر طراحی و اجرا و نقد و بررسی و تکرار می کنند. قبل از طراحی، معلم کلاس یکی از مسکلات مهم دانش آموزان را شناسایی کرده و طرح درس و تدریس خود را در راستای یادگیری بهتر دانش آموزان و حل آن مشکل تدوین میکند. نتایجی که از این طرح به دست آمده است نشان میدهد که اجرای درست و دقیق درس پژهی در کلاس درس، باعث مشارکت و همفکری بیشتر معلمان شده و با شناخت بیشتر مشکلات رفتاری، اخلاقی و درسی دانش آموزان می توان یک تدریس موفق داشت. برای رغبت و تمایل معلمان جهت مشارکت بیشتر چاره اندیشی مناسب شود. از نظرات کارشناسان و صاحبنظران استفاده مطلوب شود. هزینه های مالی طرح تامین گردد.



داستان مورچه و کارمند شدن او را شنیده‌اید؟ اگر شنیده یا خوانده‌اید، یک بار دیگر بخوانید، ضرر نمی‌کنید.مورچه کوچکی بود که هرروز صبح زود سر کار خود حاضر می‌شد و بلافاصله کارش را شروع می‌کرد، مورچه خیلی کار می‌کرد و تولید زیادی داشت و از کارش هم راضی بود و همیشه خدا را شکر می‌کرد.


سلطان جنگل، آقای شیر از اینکه مورچه بدون رئیس کار می‌کرد بسیار متعجب بود و این‌همه فعالیت را باور نمی‌کرد، شیر پیش خودش فکر کرد که اگر مورچه بدون نظارت می‌تواند این‌همه تولید داشته باشد به‌طور مسلم اگر رئیس داشته باشد، تولید بیشتری خواهد داشت. بنابراین آقای شیر یک سوسک را که تجربه ریاست داشت و به نوشتن گزارش‌های خوب مشهور بود به‌عنوان رئیس مورچه استخدام کرد.سوسک در نخستین اقدام خود برای کنترل مورچه ساعت ورود و خروج نصب کرد و چون به همکاری برای تایپ گزارش‌ها و بایگانی و پاسخگویی به تلفن‌ها و نیاز داشت، یک عنکبوت استخدام کرد. آقای شیر از گزارش‌های سوسک راضی بود و از او خواست که از نمودار هم برای تجزیه و تحلیل نرخ و روند رشد تولیدی که به‌وسیله مورچه انجام می‌شود استفاده کند تا شیر بتواند این نمودارها را در شورای معاونان و مدیران نمایش دهد. سوسک برای انجام این امور یک رایانه و پرینتر لیزری خرید و برای اداره فناوری و اطلاعات یک پروانه زیباروی استخدام کرد. شیر به سوسک دستور پیگیری کارها را صادر کرد و سوسک به عنکبوت گفت و عنکبوت از پروانه، گزارش آمار روزانه خواست و پروانه هم به مورچه دستور داد که هر روز گزارش کار خود را ارائه کند تا نتیجه نهایی به آقای شیر داده شود تا شیر هم بتواند در جلسه هیات‌مدیره گزارش مناسب ارائه کند. مورچه که تا چند وقت پیش بسیار فعال بود و در محیط کارش احساس آرامش می‌کرد از این‌همه کاغذبازی اداری و جلسات مکرر و نوشتن گزارش روزانه و داشتن روسای متعدد، حسابی خسته و کلافه شده بود و نمی‌توانست به‌خوبی کارش را انجام دهد.شیر وقتی از نیتی مورچه آگاه شد به این نتیجه رسید تا فردی را به‌عنوان مدیر داخلی واحدی که مورچه در آن کار می‌کرد بگمارد و به همین منظور ملخ استخدام شد. نخستین کار مدیر داخلی خریداری یک فرش و میز و صندلی اداری برای کارش بود. ملخ هم چون احتیاج به رایانه و کارمند داشت آنها را از اداره قبلی خودش به این اداره مامور کرد تا به او در تهیه و کنترل کارها و بهینه‌سازی فعالیت مورچه کمک کنند.محیطی که مورچه در آن کار می‌کرد به‌مرور شلوغ و به مکانی فاقد شورونشاط انرژی تبدیل‌شده بود و همه نگران و پراسترس شده بودند و گزارش‌های رسیده نشان می‌داد که تولیدات مورچه به طور مرتب کمتر از قبل شده به همین دلیل ملخ، آقای شیر را قانع کرد که برای رونق دوباره کار باید به مطالعات هواشناسی پرداخت و شرایط زیست‌محیطی و مکان‌یابی را بازهم مورد بررسی قرار داد تا شاید با تغییر ایستم منطقه یا جابه‌جایی محل کار، بازده کار مورچه افزایش یابد. بنابراین شیر یک جغد باپرستیژ را که به زبان دوم زرگری هم آشنایی داشت و خارجه هم رفته بود به‌عنوان مشاور عالی استخدام کرد تا امور را دوباره بررسی کند و مشکلات پیش روی مورچه را مشخص و راه‌حل نهایی ارائه کند. جغد سریع مرکز تحقیقات و آموزش را به کمک استادان بزرگ همچون زرافه و الاغ و فیل و گاو راه‌اندازی کرد و بعد از ۳ ماه صرف وقت، گزارشی در چند جلد تهیه کرد و در آخر نتیجه گرفت که مشکلات پیش‌آمده ناشی از وجود تعداد زیاد کارمند است و طرح بهینه‌سازی نیروی انسانی و چارت سازمانی مشاغل با تعریف پست‌ها و عناوین شغلی را تقدیم آقای شیر کرد تا با کاهش نیروی انسانی، بهره‌وری افزایش یابد.درست حدس زدید، نخستین کسی که به‌عنوان نیروی مازاد از سوی آقای رئیس اخراج شد همان مورچه بدبختی بود که روزگاری بدون آقابالاسر داشت کارش را انجام می‌داد، حالا هم تشخیص کاملا درست بود، زیرا مورچه به راستی دیگر انگیزه‌ای برای کار کردن نداشت.حضور انواع مدیریت‌های کوتوله، خام و نپخته، رفاقتی، فامیلی، ضعیف، ترسو، محافظه‌کار، سنتی، یک‌سویه نگر، بی‌سواد، کم‌دانش، با درهای بسته، با حاکمیت منشی‌ها و معاونت‌های بی‌ربط و باربط و قدرت سایه‌ها و بدون پاسخگویی و فرار از رسانه‌ها و منتقدان، صدها نمونه مخرب مدیریت‌هایی است که این قلم در سال‌های متمادی نوشته است. مورچگان هم که با فرهنگ‌ژنی و در مسیر ساخت‌وساز گام برمی‌داشتند در شرایط پیچیده‌ای که بروکراسی ناشی از گماردن سوسک و عنکبوت و ملخ و جغد و پروانه و استادانی چون گاو و گوسفند و الاغ و فیل و زرافه فراهم می‌کنند از تلاش بازمانده‌اند و زنبورهای کارگر هم که درنهایت خانه ملکه را رونق می‌بخشیدند از وزوز کردن خودداری کرده و به کمک شکر تولیدات خود را به بازار عرضه می‌کنند.دور شدن از فرهنگ ترسیم‌شده در نامه معروف مولا علی(ع) به مالک اشتر، سرنوشت مدیران سازمان‌هایی است که درنهایت محکوم به فنا هستند و خودشان نمی‌دانند که چه آبی به آسیاب خود بسته‌اند. هر روز صبح بخشی از نامه مولا به مالک را بخوانیم که راه بازگشت همیشه فراهم است.


منبع: مجله اینترنتی توسعه صنعت. ناصر بزرگمهر

به راحتی میشه عاشقش شد
مخصوصا عاشق اون رنگای نوستالژیکی که آدمو یاد گلهای سوزندوزی شده رو پارچه های سفید پیش بخاری و رو پشتی و متکا میندازن همون گلهای مسحورر کننده ای که انگار میپیچیدن دور ساقه های نخی و رو دیوارهای کاهگلی خونه روستایی عمه بالا میرفتن. همون گلهای جادویی که همیشه خیره کننده بودند حتی  کودکی بازیگوش رو عاشق و خیره میکردند گاهی این رنگها با آدم حرف میزنن. فقط کافیه بنشینی پای صداشون تا ببینی تورو تا کجا میبرند.
سفر بخیر چشمهای خیره ی من

در روستایی دور عمه من خانه داشت. خانه ای با دیوارهای کاهگلی با سقفی پر از تیرکهای چوبی دیوارها هر صبح پیش از خورشید قامت راست میکردند و به خدا سلام میکردند. 
وقتی مهمان آغوش باز عمه بودیم صبح ها با صدای طبیعت چشم از خواب باز میکردم و روبرویم گلهای سوزندوزی شده روتاقچه ای چشمانم را خیره میکردند. دیواهای کاهگلی اتاق خانه عمه جادویی بودند. من مطمئنم. آخر ساقه ها و برگهای نخی گلهای سوزن دوزی شده را به تیرک های سقف پیوند میزد . بعد تمام اتاق عمه پر بود از گلهای سرخ و آتشین با برگهای سبز بهاری دیوار های کاهگلی خانه عمه جادویی بودند. 



✳️⁣اهمیت کار تیمى در سازمان


⁣کار تیمی مؤثر برای موفقیت سازمان حتی واحدهای کوچک که تنها چند کارمند دارند، ضروری است. کار تیمی به سازمان اجازه می‌دهد با ترکیب نقاط قوت و دیدگاه‌های همه کارکنان، دست‌یابی به اهداف سازمانی را تسهیل کند. کار تیمی به دلایل اصلی زیر برای یک سازمان  اهمیت دارد:



1️⃣پر کردن شکاف‌ها زمان کمبود نیروی انسانی

⁣2️⃣ترویج رقابت سالم و داشتن روحیه همکاری در سازمان

⁣3️⃣نتایج سریع‌تر نسبت به افرادی که جداگانه انجام وظیفه می کنند

⁣4️⃣محیط کاری بهتر و ایجاد نگرش مثبت میان کارمندان


Related image


یادگیری مشهود: چک لیست شروع درسدر هر کلاس و مدرسه برچسب زدن به دانش آموزان به ندرت صورت میگیرد.به نظر می رسد که ما عاشق برچسب زدن به دیگران هستیم!!! ؟؟؟ برچسب هایی مانند ناتوان ذهنی، کوشا، نارسا خوان، ADHD( اختلال بیش فعالی کمبود توجه) در خود ماندگی، سبک های یادگیری مانند یادگیری جنبشی، OCD( روان رنجوری و وسواس فکری عملی) و نکته اصلی این استدلال این ادعا نیست که آنها حقیقی نیستند( آنها واقعی هستند) بلکه این است که در برچسب زدن چقدر سریع عمل می کنیم.یکی از پیگیری های مثمر ثمر برچسب زدن زدن برچسب سبک های ادگیری یه دانش آموزان است. ولع امروزی برای سبک های یادگیری که نباید آنرا با مفهوم ارزشمند راهبردهای متعدد یادگیری اشتباه بگیرید،. فرض میکند که دانش /اموزان محتلف روشهای خاص یادگیری را ترجیح می دهند. ادعای اصلی این است که در صورت همراستایی تدریس با سبک برتر یا غالب یادگیری ( مانند سبک های دیداری ، شنیداری، گفتاری، بساوشی یا جنبشی، میزان موفقیت بیشتر خواهد بود در حالیکه آموزش دانش آموزان با استفاده از روش های مختلف ( دیداری،گفتاری و حرکتی) با مزایای متعددی همراه است اما این مسئله نباید با این تفکر اشتباه گرفته شود که توانایی دانش آموزان از لحاظ تفکر در سبک های مذکور متفاوت است.
منبع: فرهنگ یادگیری مشهود، ترجمه دکتر ابوالفضل بختیاری


تقدیم به پدرماولین معلممکه کلاس درسش را از پشت نیمکت ها به گستره ی تمام شجاعت و ایثار وسعت داد. خود پرواز کرد و با عروج خونینش درس عاشفی و دلدادگی را نه فقط به. دانش آموزان و فرزندان خود ,که به تمام جوانان وطنم آموخت.پدر مهربانم، تو که پاسدار ارزش های اسلام بودی و معلم ایثار و شجاعت. درس آموز مکتب خمینی بودی و فدایی راه حسین گشتی، سنگرت را از کلاس درس و پشت نیمکت های مدرسه به وسعت جبهه ایثار گستراندی و چه زیبا بال گشودی به سوی محبوبت، پدر عزیزم، روزت که روز تمام شجاعت هاست، روز تمام خوبیهاست و روز تمام احساسهای زیبای عالم مبارک پدر شجاعم، تو همیشه با من هستی. صدایم را میشنوی و پاسخم میدهی. تو همیشه با من هستی، حاضر در لحظه هایم، پیدا در صحنه صحنه زندگیم و موثر در تمام گامهایی که بر میدارم. درست مثل روزها و سالهای اول عمرم که عطر وجودت در کوچه باغ جانمان هویدا بود. درست مثل روز اولی که با تو راه رفتن را یاد گرفتم، به شیرینی تمام خوشیهای پنج ساله ای که با تو داشتم، به رنگ رنگی تمام گلهایی که تو باغچه کوچک خانه میکاشتی و به من می آموختی مراقبت از آنها را. آری، تو همیشه با من هستی پدر خوبم. . معلم اولم، پاسدار تمام ارزشهایم روزت مبارک




چطور یک مدیر موفق شویم؟!

به همان نسبت که مدیر ناموفق بودن کار سختی نیست یک مدیر موفق بودن بودن هم کار چندان سختی نیست. شما می توانید یک مدیر موفق باشید و به رازهای یک مدیر موفق به راحتی پی ببرید به شرطی که یک سری تکنیک های ساده را بدانید و بدون هیچ اما و اگر بپذیرید و به آن عمل کنید. مدیریت یک هنر است و مدیر یک مجموعه یک هنرمند است که با مهارت و چیره دستی هرچه بیشتر می بایست به اداره امور بپردازد.
مدیر بودن سخت نیست اما مدیر خوب و موفق بودن نیز آسان نیست برای اینکه بتوانید بهترین مدیر باشید باید بهتر کارهای ممکن را انجام دهید.


اولین راز یک مدیر موفق

اولین و مهم ترین راز از رازهای یک مدیر موفق این است که به نیروهای فعال، متعهد، کاربلد و خلاق به چشم یک سرمایه نگاه کند. کارمندی که شرافت کاری بالا دارد، به کا و هدف خود متعهد و پایبند است و برای آن ارزش قائل است و به پیشرفت خود و مجموعه اش می اندیشد و هر روز یک نکته جدید می آموزد در حقیقت یک سرمایه گرانبهاست که یک مدیر باید به آن توجه کامل و کافی داشته باشد و در حفظ نیروهایی که این امتیازات را دارند تلاش کند چرا که حفظ این نیروها یعنی کمک به حفظ بقا و پیشرفت مجموعه و سرعت بخشیدن به رشد و توسعه آن سازمان.

مدیر خوب

رازدوم:

دوم از رازهای یک مدیر موفق اینکه یادتان باشد شما هم در واقع یک کارمند هستید مانند سایر کارمندان، اگر شما خوب هستید دیگران هم مانند شما هستند، اگر شما باهوش هستید، و یا هر چیز دیگری که فکر می کنید برای شما یک امتیاز  به حساب می آید تا از آن طریق نسبت به کارمندان اعمال قدرت کنید همه را

باید دور بریزید و در کنار کارمندان تان به خوبی کار کنید. شما فقط مسئولیت سنگین تری دارید که هنرمندانه باید از پس آن برآید بدون هیچ کم و کاستی و

عذر و بهانه ای. یادتان باشد تنها امتیاز شما نسبت به کارمندان تان هنر مدیریتی شماست و دیگر هیچ

!

راز سوم:

مورد سوم از رازهای یک مدیر موفق این است که همیشه در زندگی بهترین را انتخاب کنید! چه در زندگی شخصی و چه در حیطه کارو پیشه. بهترین ها همیشه به شما انگیزه می دهند و به تبع به کارمندان تان. بهترین همکاران را برای خود و تیم تان انتخاب کنید، کارمند خوب باعث رشد و پیشرفت شما می شود. همچنین بهترین محیط را انتخاب کنید و بهترین حرفه و شغل را، اگر پست مدیریتی که به شما محول می شود با دانش، تخصص و روحیات شما هرچه بیشتر سنخیت داشته باشد موفقیت شما را در این تضمین می کند.

از چهارم

راز چهارم از رازهای یک مدیر موفق این است که یک ابتدا در خود و سپس در کارمندان اخلاق حرفه ای و شرافت کاری را نهادینه کنیم. اینکه بدون حضور یک رئیس و مسئول بخش به صورت خود انگیخته و از سر رغبت و وفاداری به حرفه کار و وظایف را به درستی انجام دهند و نیازی به حضور ناظر و نگهبان نباشد تا از سر ترس یا تکلیف و صرفا جهت دریافت تشویق و مزایا و موارد این چنینی وظایف شان را به بهترین شکل انجام دهند. لذت بردن از انجام کار را در افراد نهادینه کنید همچنان که محیطی فراهم آورید که از بودن در آن لذت ببرند و به خود و شما افتخار کنند. این هم از آن رازهای مهم و در واقع شاه کلید موفقیت می تواند باشد.


راز پنجم

پنجمین راز از رازهای یک مدیر موفق این است که انرژی بدهید و انرژی دریافت کنید. انگیزه بدهید و انگیزه بگیرید. این کار سختی نیست. افراد را باتوجه به کوشش و تلاش و همچنین در نظر گرفتن توان شان تشویق کنیم. اگر احیانا کاستی و کوتاهی یا کم کاری سهوی از کارمندان به چشم خورد ت تشویقی خود را به کار ببرید و به کارمندان گوشزد کنید که تلاش آن ها در جهت پیشرفت خود و سازمان موثر تا چه اندازه موثر است.


راز ششم

نکته ششم از رازهای یک مدیر موفق که در حقیقت یک مهارت ذاتی است اینکه از قدرت ارتباطی بالایی برخوردار باشید. بتوانید مفاهیم را به درستی انتقال دهید و در بیان نظرات و دیدگاه هایتان هیچگونه ابهام یا سردرگم کردن کارمندان وجود نداشته باشد. علاوه بر آن از این مهارت خود به شکل دیگری هم استفاده کنید به این معنی که تنها محدود به مسائل مربوط به کار و وظایف نباشد بلکه با بکار بردن این مهارت ارتباط قویتری با کارمندان ایجاد کنید تا آنها در حالیکه جایگاه و شان شما را می دانند و حرمت لازم را به جا می آورند صمیمانه شما را از خود و در کنار خود بدانند و با تمام وجود وفادار به شما باقی بمانند. برای تقویت این مهارت کافیست خود را در موقعیت کارمند یا طرف مقابل تان قرار دهید.


راز هفتم

راز هفتم از رازهای یک مدیر موفق این است که گاهی به خود و کارمندانتان مرخصی بدهید و در کنار هم به یک تور تفریحی کوتاه مدت بروید و حس یک خانواده بودن را در وجودشان برانگیزید، این هم برای شما خوب است هم کارمندان و کمک می کند تا بیشتر با روحیات و سلایق و علایق یکدیگر آشنا شوید و تعامل بهتری داشته باشید.


راز هشتم

و سرانجام راز هشتم از رازهای یک مدیر موفق اینکه، انتقاد پذیر باشید، با کارمند خود صادق باشید، کارمندان تان از شما الگو می گیرند و مانند شما عمل می کنند. مطالعه کنید، هر کارمندی یک مدیر اهل مطالعه و یادگیری  را بیشتر می پسندد تا کسی که بر اساس حدس و گمان و بی پایه و اساس رفتار مدیریتی از خود بروز می دهد. شوخ طبع و خوش اخلاق باشید اما جدی و محترم و برای کارمندان احترام و ارزش ویژه ای قائل شوید چرا که رفتار شما مانند آیینه ای است که هر آنچه کنید به خودتان باز می گردد.



تقدیم به پدرماولین معلممکه کلاس درسش را از پشت نیمکت ها به گستره ی تمام شجاعت و ایثار وسعت داد. خود پرواز کرد و با عروج خونینش درس عاشفی و دلدادگی را نه فقط به. دانش آموزان و فرزندان خود ,که به تمام جوانان وطنم آموخت.پدر مهربانم، تو که پاسدار ارزش های اسلام بودی و معلم ایثار و شجاعت. درس آموز مکتب خمینی بودی و فدایی راه حسین گشتی، سنگرت را از کلاس درس و پشت نیمکت های مدرسه به وسعت جبهه ایثار گستراندی و چه زیبا بال گشودی به سوی محبوبت، پدر عزیزم، روزت که روز تمام شجاعت هاست، روز تمام خوبیهاست و روز تمام احساسهای زیبای عالم مبارک پدر شجاعم، تو همیشه با من هستی. صدایم را میشنوی و پاسخم میدهی. تو همیشه با من هستی، حاضر در لحظه هایم، پیدا در صحنه صحنه زندگیم و موثر در تمام گامهایی که بر میدارم. درست مثل روزها و سالهای اول عمرم که عطر وجودت در کوچه باغ جانمان هویدا بود. درست مثل روز اولی که با تو راه رفتن را یاد گرفتم، به شیرینی تمام خوشیهای پنج ساله ای که با تو داشتم، به رنگ رنگی تمام گلهایی که تو باغچه کوچک خانه میکاشتی و به من می آموختی مراقبت از آنها را. آری، تو همیشه با من هستی پدر خوبم. . معلم اولم، پاسدار تمام ارزشهایم روزت مبارک




یادگیری مشهود: چک لیست شروع درسدر هر کلاس و مدرسه برچسب زدن به دانش آموزان به ندرت صورت میگیرد.به نظر می رسد که ما عاشق برچسب زدن به دیگران هستیم!!! ؟؟؟ برچسب هایی مانند ناتوان ذهنی، کوشا، نارسا خوان، ADHD( اختلال بیش فعالی کمبود توجه) در خود ماندگی، سبک های یادگیری مانند یادگیری جنبشی، OCD( روان رنجوری و وسواس فکری عملی) و نکته اصلی این استدلال این ادعا نیست که آنها حقیقی نیستند( آنها واقعی هستند) بلکه این است که در برچسب زدن چقدر سریع عمل می کنیم.یکی از پیگیری های مثمر ثمر برچسب زدن زدن برچسب سبک های ادگیری یه دانش آموزان است. ولع امروزی برای سبک های یادگیری که نباید آنرا با مفهوم ارزشمند راهبردهای متعدد یادگیری اشتباه بگیرید،. فرض میکند که دانش /اموزان محتلف روشهای خاص یادگیری را ترجیح می دهند. ادعای اصلی این است که در صورت همراستایی تدریس با سبک برتر یا غالب یادگیری ( مانند سبک های دیداری ، شنیداری، گفتاری، بساوشی یا جنبشی، میزان موفقیت بیشتر خواهد بود در حالیکه آموزش دانش آموزان با استفاده از روش های مختلف ( دیداری،گفتاری و حرکتی) با مزایای متعددی همراه است اما این مسئله نباید با این تفکر اشتباه گرفته شود که توانایی دانش آموزان از لحاظ تفکر در سبک های مذکور متفاوت است.
منبع: فرهنگ یادگیری مشهود، ترجمه دکتر ابوالفضل بختیاری


گزارشی از حضور جناب آقای دکتر سعید صفایی موحد در کلاس درس برنامه ریزی آموزشی. نوشته نفیسه علمی نیک دانشجوی دکتری تخصصی مدیریت آموزشی.


     راز ماندگاری یک کلاس شاید روش تدریس استادش باشد. شاید هم منابعی که معرفی می کند. این هفته در کلاس مهمانی داشتیم . و این میتواند راز ماندگاری کلاس دکتر بختیاری باشد. که در ذهن ماناست و در عمل، پویا. کلاسی که هر هفته حرف جدیدی برای گفتن دارد و حرف این هفته معرفی استادی ارجمند و صاحب نظر در علم مدیریت آموزشی بود: دکتر سعید صفایی موحد. در نگاه اول استادی جوان با اندوخته ای فراوان . با کمی تامل و جستجو در فضای مجازی نگاه ها دقیقتر می شود و جستجوها عمیقتر. دکتر صفایی موحد متولد 1356 دکتری مطالعات برنامه درسی،  مدرس دانشگاه و مشاور آموزش در صنعت نفت. این، تنها معرفی است اجمالی از پروفایل استاد در وبلاگ شخصیشان. اما نتیجه جستجوها بسیار بیشتر است: تالیف پنج کتاب ارزشمند و ترجمه پنج کتاب از آثار بزرگان دانش مدیریت و همچنین تالیف چند ده مقاله تخصصی ملی و بین المللی از افتخارات ایشان است. براستی برای من افتخاری بود که بتوانم ساعاتی از محضرشان استفاده نمایم.

     یکی از علاقه مندی های استاد صفایی موحد یادگیری الکترونیکی ست. ایشان کتاب یادگیری الکترونیکی دکتر سام نایدو رئیس انجمن آموزش های مجازی استرالیا و از چهره های مشهور یادگیری الکترونیکی دنیا را سال ها قبل وقتی که دانشجو بودند  با کسب اجازه از خودشان به فارسی برگردانده و چاپ کرده اند.

ساعاتی هم که میمان کلاس ما در دانشگاه بودند ابتدا نکاتی جالب توجه از سفرهایشان به کشورهای دیگر و تجربیاتی که در این سفرها از بررسی تطبیقی آموزش و یادگیری در کشورهای مختلف داشته اند بازگو نمودند و سپس به معرفی اجمالی دو نرم افزار آموزش مجازی پرداختند. نرم افزارهای کاهوت و ادمودو. آنچه در ادامه این نوشتار می آید بخشی از این معرفیست.

Kahoot        برندیست که توانسته در زمینه گیمیفیکیشن فعالیت های مفیدی داشته باشد. kahoot یک سیستم پرسش و پاسخ اصلی دارد در این سیستم معلم در پنل خود یک سری سوال طرح می کند. برای سوالات عکس های مرتبط و پاسخ های صحیح هر سوال را مشخص می کند. سپس نوع دسترسی به سوالات را مشخص می کند برای مثال دکتر صفایی موحد من به عنوان معلم چند سوال دررابطه با فن آوری های تدریس مطرح نمودند. نوع دسترسی به سوالات را عمومی قرار داده، سپس زمان لازم برای حل هر سوال را مشخص کردند. مثلا هر سوال 30 ثانیه زمان لازم دارد بعد از این اتفاق کدی را که وبسایت در اختیارشان قرار داده به دانشجویان . دانشجویان این کد را در اپلیکیشن اصلی وارد کرده و به این ترتیب وارد بازی شدند. یکی از جذاب ترین امکانات این سیستم این است که میزان سرعت شما را هم حساب می کند یعنی اگر شما 3 سوال برای جواب دادن داشته باشید و هر سوال 10 امتیاز داشته باشد کسی که هر سوال را در ثانیه اول جواب می دهد امتیاز بالاتری نسبت به کسانی که در ثانیه 5 ام به سوال ها جواب می دهند کسب خواهد کرد همچنین افراد می توانند در رقابت های عمومی شرکت کنند.

     نرم افزار بعدی Edmodo بود. «ادمودو» خود را به این شکل توصیف می کند: ” شبکه اجتماعی آموزشی امن برای معلمان و دانش آموزان”. این دو گروه یعنی معلم و دانش آموز از همان ابتدای ورود به این شبکه اجتماعی از هم متمایز می شوند چرا که در ابتدا باید یکی از دو گزینه: من دانش آموز هستم” یا ” من معلم هستم” را انتخاب کنید.

اگر شما یک معلم باشید، از اینکه این توانایی را دارید که به راحتی برای دانش آموزان خود تکالیف را ارسال کرده و دیگر نیازی به تکثیر معمول و دوره ای تکالیف ندارید خوشحال خواهید شد. فقط کافیست عنوان ، توضیحات و صورت سوالات ،  و تاریخ تحویل تکلیف را  در کادرهای مربوطه وارد کنید تا کار تمام شود. شما توانید فایل های مورد نیاز اعم از شکل ها و نمودارها، پیوند های وب ، و یا برخی از موارد مانند مراجع و مطالب اضافی برای مطالعه را از کتابخانه اضافه کرده و به تکلیف ضمیمه کنید. سپس دریافت کنندگان تکلیف را قبل از کلیک کردن بر روی ارسال” انتخاب می کنید. این دریافت کنندگان همچنین می توانند دیگر معلمان در شبکه شما باشند، یا دانش آموزان مربوط به یکی از گروه های کلاسی.

     در پایان، تشکر صمیمانه خود را تقدیم جناب آقای دکتر ابوالفضل بختیاری مینمایم که با فراهم آوردن این فرصت اندیشه های  دانشجویان را به سمت های نو پرواز میدهند تا از سقف کوتاه کلاس بر فراز آسمان دانش مدیریت اوج بگیرند.

 

 


 

 

دکتر صفایی موحددکتر صفایی موحد


گزارشی از حضور جناب آقای دکتر سعید صفایی موحد در کلاس درس برنامه ریزی آموزشی. نوشته نفیسه علمی نیک دانشجوی دکتری تخصصی مدیریت آموزشی.


     راز ماندگاری یک کلاس شاید روش تدریس استادش باشد. شاید هم منابعی که معرفی می کند. این هفته در کلاس مهمانی داشتیم . و این میتواند راز ماندگاری کلاس دکتر بختیاری باشد. که در ذهن ماناست و در عمل، پویا. کلاسی که هر هفته حرف جدیدی برای گفتن دارد و حرف این هفته معرفی استادی ارجمند و صاحب نظر در علم مدیریت آموزشی بود: دکتر سعید صفایی موحد. در نگاه اول استادی جوان با اندوخته ای فراوان . با کمی تامل و جستجو در فضای مجازی نگاه ها دقیقتر می شود و جستجوها عمیقتر. دکتر صفایی موحد متولد 1356 دکتری مطالعات برنامه درسی،  مدرس دانشگاه و مشاور آموزش در صنعت نفت. این، تنها معرفی است اجمالی از پروفایل استاد در وبلاگ شخصیشان. اما نتیجه جستجوها بسیار بیشتر است: تالیف پنج کتاب ارزشمند و ترجمه پنج کتاب از آثار بزرگان دانش مدیریت و همچنین تالیف چند ده مقاله تخصصی ملی و بین المللی از افتخارات ایشان است. براستی برای من افتخاری بود که بتوانم ساعاتی از محضرشان استفاده نمایم.

     یکی از علاقه مندی های استاد صفایی موحد یادگیری الکترونیکی ست. ایشان کتاب یادگیری الکترونیکی دکتر سام نایدو رئیس انجمن آموزش های مجازی استرالیا و از چهره های مشهور یادگیری الکترونیکی دنیا را سال ها قبل وقتی که دانشجو بودند  با کسب اجازه از خودشان به فارسی برگردانده و چاپ کرده اند.

ساعاتی هم که میمان کلاس ما در دانشگاه بودند ابتدا نکاتی جالب توجه از سفرهایشان به کشورهای دیگر و تجربیاتی که در این سفرها از بررسی تطبیقی آموزش و یادگیری در کشورهای مختلف داشته اند بازگو نمودند و سپس به معرفی اجمالی دو نرم افزار آموزش مجازی پرداختند. نرم افزارهای کاهوت و ادمودو. آنچه در ادامه این نوشتار می آید بخشی از این معرفیست.

Kahoot        برندیست که توانسته در زمینه گیمیفیکیشن فعالیت های مفیدی داشته باشد. kahoot یک سیستم پرسش و پاسخ اصلی دارد در این سیستم معلم در پنل خود یک سری سوال طرح می کند. برای سوالات عکس های مرتبط و پاسخ های صحیح هر سوال را مشخص می کند. سپس نوع دسترسی به سوالات را مشخص می کند برای مثال دکتر صفایی موحد من به عنوان معلم چند سوال دررابطه با فن آوری های تدریس مطرح نمودند. نوع دسترسی به سوالات را عمومی قرار داده، سپس زمان لازم برای حل هر سوال را مشخص کردند. مثلا هر سوال 30 ثانیه زمان لازم دارد بعد از این اتفاق کدی را که وبسایت در اختیارشان قرار داده به دانشجویان . دانشجویان این کد را در اپلیکیشن اصلی وارد کرده و به این ترتیب وارد بازی شدند. یکی از جذاب ترین امکانات این سیستم این است که میزان سرعت شما را هم حساب می کند یعنی اگر شما 3 سوال برای جواب دادن داشته باشید و هر سوال 10 امتیاز داشته باشد کسی که هر سوال را در ثانیه اول جواب می دهد امتیاز بالاتری نسبت به کسانی که در ثانیه 5 ام به سوال ها جواب می دهند کسب خواهد کرد همچنین افراد می توانند در رقابت های عمومی شرکت کنند.

     نرم افزار بعدی Edmodo بود. «ادمودو» خود را به این شکل توصیف می کند: ” شبکه اجتماعی آموزشی امن برای معلمان و دانش آموزان”. این دو گروه یعنی معلم و دانش آموز از همان ابتدای ورود به این شبکه اجتماعی از هم متمایز می شوند چرا که در ابتدا باید یکی از دو گزینه: من دانش آموز هستم” یا ” من معلم هستم” را انتخاب کنید.

اگر شما یک معلم باشید، از اینکه این توانایی را دارید که به راحتی برای دانش آموزان خود تکالیف را ارسال کرده و دیگر نیازی به تکثیر معمول و دوره ای تکالیف ندارید خوشحال خواهید شد. فقط کافیست عنوان ، توضیحات و صورت سوالات ،  و تاریخ تحویل تکلیف را  در کادرهای مربوطه وارد کنید تا کار تمام شود. شما توانید فایل های مورد نیاز اعم از شکل ها و نمودارها، پیوند های وب ، و یا برخی از موارد مانند مراجع و مطالب اضافی برای مطالعه را از کتابخانه اضافه کرده و به تکلیف ضمیمه کنید. سپس دریافت کنندگان تکلیف را قبل از کلیک کردن بر روی ارسال” انتخاب می کنید. این دریافت کنندگان همچنین می توانند دیگر معلمان در شبکه شما باشند، یا دانش آموزان مربوط به یکی از گروه های کلاسی.

     در پایان، تشکر صمیمانه خود را تقدیم جناب آقای دکتر ابوالفضل بختیاری مینمایم که با فراهم آوردن این فرصت اندیشه های  دانشجویان را به سمت های نو پرواز میدهند تا از سقف کوتاه کلاس بر فراز آسمان دانش مدیریت اوج بگیرند.

 

 


 

 

دکتر صفایی موحد



مدیر برای سرکشی و اطلاع از امور مدرسه در سالن ها قدم میزند. سالن در تمیزی خاصی می درخشد. مستخدم، گوشه ای از سالن را با چوبی مخصوص بسته تا راه عبور و مرور دانش آموزان بسته شود و با جدیت مشغول کشیدن الیاف کنفی معروف به "تی" است بر روی سنگهای یکدست کف سالن. مدیر لبخند حاکی از رضایت می زند و بوی خوش تمیزی سرمستش می سازد. با اشاره سر به مستخدم رضایتش را اعلام میکندو ناگهان انگار چیزی یادش آمده باشد می گوید: زنگ تفریح بچه ها اصلا تو سالن نیان. آروم از اون گوشه برن حیاط . سالن باید همیشه تمیز بمونه.

مدیر همیشه زبانزد مدیران دیگر است و مدرسه اش مدرسه ای خاص. همه چیز به جای خود و دانش آموزان مرتب و منظم کلاس های کاملا ساکت و آرام. امتیازش هم معلوم است دیگر، خاص .

 سر راه نگاهی به تابلوها می اندازد که در سینه دیوار خودنمایی میکنند ، هر کدام با پلاکی بر بالای سر. از تابلوی بهداشت گرفته تا پرورشی و سفیران سلامت و نماز. متن هایی با خط خوش. پوسترهای جذاب. تراکت هایی با  رعایت آخرین اصول نگارش و تزییناتی بسیار هنرمندانه. باز هم مدیر لبخند رضایت می زند. آن گوشه تابلویی با عنوان" شورای دانش آموزی" سرافراز و سربلند منتظر نگاه های مدیر مدرسه است. چند تراکت که دست نویس است با موضوع " دانستنی های جهان خلقت"  متن زیبای تحقیقی هم نوشته شده آن هم با خط یک دانش آموز احتمالا کلاس سوم یا چهارمی . ستونی با عنوان " بخوان و خلاصه کن" کاری از کمیته علمی که ظاهرا بچه ها خلاصه کتاب هایی را که خوانده اند می نویسند و به سینه کش تابلو نصب می شود. اخم های مدیر عاشق نظم و سلیقه توی هم می رود و زیر لب می گوید" اینم شد تابلو؟  چقدر شلوغ." و خلاصه ها را می خواند: "خلاصه کتاب من میتوانم. خلاصه کننده مریم کلاس چهارم.  " حوصله ندارد همه را بخواند . چند تا از برگه های روی تابلو را می کند و وارد دفتر پرورشی می شود: "خانم بهتون گفتم تابلوها باید همه منظم باشن. تمیز و با سلیقه. فردا یکی از اداره بیاد نمیگه چرا اینقدر بی سلیقه و شه؟ " تا معاون پرورشی بیاید حرفی بزند مدیر عاشق نظم ادامه می دهد: " فردا زنگ بزن چنتا از مادرای با سلیقه و کاربلد بیان تابلوی شورای دانش آموزی رو درست کنن. چنتا نقاشی جذاب میخوام با یه سری کار هنری خیره کننده. به بابای خوشنویس اون دانش آموز هم بگو یه سری متن بنویسه که بچسبونید با تابلو. دو سه روز دیگه بازرسا دارن میان" مدیر به سرکشی قست های دیگر مدرسه می پردازد. خلاصه کتاب ما می توانیم با دستخط دانش آموز کلاس چهارم مچاله میشود و توی سطل زباله پرتاب می شود.


می گویند خاک غم را سرد میکند. خاک سردی می آورد.
اما مگر خاک ایران خاک است که خاصیت سرد کنندگی داشته باشد؟؟؟
خاک ما ترکیبی است از خون و پاره های جگر داغداران پوشیده بر زخم های اندرون.
با پاره های جگر مردم سرزمینم سرد شوم یا بر زخم های دل رهبرم آرام گیرم؟
اصلا چرا باید سرد شوم؟ چرا نباید اشک بریزم؟ چرا. نباید از بار این درد سنگین بمیرم؟
بر زخم هایم مباد که پینه ببندد.
بر خون دلم مباد که دلمه بزند.
زخم هایم باید همیشه تازه بماند و خونم ابد در جریان. تا همیشه ی تاریخ


آهنگران چه قشنگ میخوند اگر آه تو از جنس نیاز است در باغ شهادت باز, باز است
حالا من یه چیزی میگم قول بدین بهم نخندید.

نخندید ما دلمون یه جایی بدجوری ترک خورده یوقت میشکنه.

کی ترک خورده؟ یک راست میرم سر اصل مطلب. همون روزی که تابوت پدرو آوردن تو حیاط خونه. همون خونه ای که آجرهاشو با دست خودش رو هم گذاشته بود. همون خونه ای که نقشه شو با دختراش با یه تیکه چوب رو زمین خاکی کشیده بود. آره . همون روز دلم ترک خورد که قدم حتی به زانوی پاسدارایی که تابوت پدرو روی زمین گذاشتند نمیرسید ولی شدم فرزند شهید. همون موقعی ترک خورد که از پدر خوش قد و قامتم یه پیکر خونین و در هم تنیده آوردن.

دلم یه جای دیگه هم ترک خورد. همونجا که پیکر خونین و سوخته حاج قاسمی رو دیدم که سالها بود شده بود پدر معنوی هم بچه شهیدا . همون حاج قاسمی که لبخند از روی لبش نمی افتاد


آره دل من ترک خوردهمون روزی که مادرم مسیر بین خونه و گار شهدا رو اشک ریخت و آرام مویید و ناله کرد چرا که پدر وصیت کرده بود مبادا با صدای بلند گریه کنید. راستی یه جای دیگه هم دلم ترک خورد. همونجا که همسر حاج قاسم آه. شهید حاج قاسم. چه کنم هنوز روی زبانم نمیچرخه این ترکیب غریب آره همونجا که همسر شهید حاج قاسم بغضش رو به سختی فرو خورد و با آرامش به پیام تسلیت رهبرم گوش داد من میدونم اونجا همسر شهید حاج قاسم داشت از درون, سیل اشک می‌ بارید ولی با صدا گریه نمیکرد. مبادا دشمن بشنوه

آره دل من همونجایی ترک خورد که از پدر چیزی نمانده بود تا غسلش بدن. آره داشتم میگفتم. یه چیزی میگم آروم میگم فقط بهم نخندید. یهو دیدی دلم شکست و گریه کردم. میدونید که عرش خدا با چی میلرزه؟؟؟ میگم حالا که در باغ شهادت باز شده نمیشه ما رو سیاهارو هم یه جوری از اون گوشه کنارا قایمکی یواشکی ردمون کنن بریم تو؟؟؟؟


عمری به آرامش خوابیدیم و تو شدی حافظ امنیتمان در حالیکه روی کوه ها و تپه ها به دنبال شهادت میدویدی.
سرانجام وقتی که ما هنوز در خواب بودیم شهادت, تو را در آغوش کشید و زمان خواب آرام تو هم فرا رسید.
.سردار. آرام بخواب  که پیکر در خون طپیده ات نیز آرامش را از چشمان از حدقه بیرون زده ی دشمنانت ربوده و خواب را برایشان حرام کرده است
. سردار آرام بخواب که علمت بر زمین نخواهد ماند. امشب مهمانی عرشیان است و اندوه فرشیان. یارانت به استقبال آمده اند و ملائک هلهله کنان مقدمت را فرش کرده اند با حریر بالهایشان.
 سردار. در عرش خدا آرام که گرفتی سلام ما فرزندان شهید را به پدر برسان. به آنها بگو ما وارثان خون سرخ تاریخیم. ما از سلاله ی شهادتیم و از مرگ نمی هراسیم. گهواره های مارا پدر با دست عشق تکان داده  و مادر بر گوش مان لالایی علی اکبر خوانده . زبانمان را با تربت پاک حسین گشوده اند و بازی های کودکانه مان ریختن چای در هیئت اباعبدالله بوده است. ما ز سر بریده نمی هراسیم که ما وارثان خون سرخ شهیدانیم.
سردار آرام بخواب که عشق آموزان مکتب حسینی نخواهند گذاشت چشمان پلید دشمنان دین و دیانت بر ناموس وطن سایه افکند. آنان که عشق را در مکتب خمینی آموختند و در کلاس ای پس دادند. آنان که به فضل الهی با دست یاری حق و اراده آهنین ولایت تک به تک قاسم خواهند شد و سلیمانی وار گام برخواهند داشت حتی اگر قطعه قطعه شوند. اربا اربا
 
#انتقام_سخت
#حاج_قاسم
#سردار_سلیمانی


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

Nathan وبیک دکوراسيون داخلي موزیک فا رشته مدیریت بازرگانی جدیدترین مطالب مهندسی Jill الهه طحان نگین کویر خریدوفروش انواع فلزیاب خارجی 09100061388